آینده

ایده صلواتی!

آینده

ایده صلواتی!

زندگی غیر علمی

علم غربی یا ساینس، خیلی اعتیاد آور است. معتادمان کرده است. تا می‌آیی قدم از قدم برداری، از علمی بودنت می‌پرسد. فرقه‌های زیادی دارد، که هر فرقه تعبیری مخصوص خود از علم و کار علمی دارند.

گاهی اوقات که به فلسفه‌ی غربی علم نگاه می‌کنم، سرگیجه می‌گیرم. حس می‌کنم فلسفه‌ی علم غربی دست و پای خود را بسته، یک وزنه‌ی سنگین به عقلش مهر کرده و به باتلاق تردید شیرجه زده است. نمی‌دانم، شاید چاره‌ی دیگری نداشته، شاید حرف دیگری نداشته.

می‌گویند آینده هنوز نیامده است و ما هیچ «فکت»ی از آینده نداریم، پس آینده‌پژوهی علم نیست. استاد عزیز، دکتر پورعزت، حرف خوبی می‌زدند: «آینده‌پژوهی همان قدر علم نیست که دیگر علوم». وِندِل بِل هم می‌گوید هیچ انسانی بدون پیش‌نگری زندگی نمی‌کند. اگر کلید را می‌زنیم تا لامپ روشن شود، با این پیش‌نگری همراه است که کلید لامپ را روشن می‌کند. اگر گمان کنیم که با زدن کلید اتاق منفجر می‌شود، کلید را نخواهیم زد.

در مسائل اجتماعی هم این‌گونه است. ما همه قضاوت‌هایی از آینده داریم و با آن قضاوت‌ها زندگی می‌کنیم. اگر قرار باشد این قضاوت‌ها را از فیلتر علم غربی بگذرانیم، دیگر نمی‌توانیم زندگی کنیم. نه به تجربه و استقراء می‌توان اعتماد کرد و نه نسبی‌گرایانه برای زندگی برنامه ریخت. آینده‌پژوهی با زندگی مردم سر و کار دارد؛ و همان‌قدر علمی است که زندگی مخاطبانش علمی است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد