تفاوت روندپژوهی کمی و کیفی، مانند تفاوت اقتصادسنجی و پویایی سیستمها (سیستم داینمیکس) است. نمیخواهیم از میان تعدادی داده یک خط رد کنیم و آینده را در امتداد گذشته ببینیم، بلکه میخواهیم بدانیم چه عواملی موجب تغییرات گذشته شدهاند و چگونه ممکن است سبب تعمیم این تغییر به آینده بشوند. در روندپژوهی کیفی، سیر تغییر را معرفی کرده و برای آن نیروهای پیشران بر میشمریم.
نسبت نیروی پیشران به روند، همان نسبت نیروی محرکه به شتاب است. توپ را به هر طرف شوت کنی، به همان طرف میرود، و اگر به مانع بخورد، تغییر جهت میدهد. خیلی ساده است. روندپژوهی کیفی هم همین قدر ساده است، به شرط این که توپ و شوت و دیوار و گرانش و بقیهی داستان را درک کنیم. البته لزوماً درک واحدی در تحلیل مسائل اجتماعی وجود ندارد و بنابراین خروجیهای روندپژوهی آدمهای مختلف لزوماً یکسان نیست.
نیروی پیشران (دست کم) دو نوع دارد: فشاری و کششی. اگر میخواهی توپ در جهتی خاص شتاب بگیرد، یا باید در آن جهت هل بدهی، یا بکشی. بیش از آن که تفاوت فیزیکی باشد، تفاوت فنی است.
حالا یک مثال حل میکنیم. فرض کنید به 6 یا 7 سال پیش برگشته و داریم درباره تلفنهای همراه روندپژوهی میکنیم. یکی از دوستان میگوید که در سالهای اخیر با روند کاهش ابعاد تلفن همراه مواجه بودهایم. نتیجهی اولیهی حرف ایشان این است که در آینده هم با همین روند مواجه شویم. اما یک لایه عقبتر می رویم و میپرسیم که عوامل این تغییر چه بوده است. دوستمان به عنوان یک عامل فشاری، از پیشرفت فناوری مخابرات و کوچکشدن آنتنها و تجهیزات مخابراتی سخن میگوید. به عنوان عامل کششی هم نیاز بازار به افزایش جابجاپذیری تلفن همراه را مطرح میکند. از دوستمان میپرسیم که برای کوچکشدن آنتنها چه مرزی هست؟ میگوید که با حد اشباع فاصلهی زیادی داریم. میپرسیم نیاز ما به کوچکشدن و افزایش جابجاپذیری چه طور؟ میگوید تا مرز ناپدید شدن تلفن جا داریم.
تا اینجا تحلیل خوبی داشتیم، اما این تحلیل درست نیست. چون امروز میبینیم که گوشیهای ما بزرگتر از گوشیهای دیروز هستند، در این حد که به جای کوچککردن گوشی، جیبمان را بزرگ کردهایم! اشتباه کجاست؟ به نظر من در بیتوجهی به پیشرانهای معکوس است.
چه نیروهایی میتوانند جهت روند را تغییر دهند؟ باز به صورت نیروی کششی و فشاری نگاه میکنیم: تغییر نیاز ما و شکست تکنولوژی. شکست تکنولوژی میتواند چیزی شبیه به کشف آثار زیانبار تکنولوژی کنونی باشد که باعث شود به سراغ تکنولوژی ابتداییتر اما کمخطرتری برویم. مثال امروزیاش «ظروف تفلون و چدنی» است. ظرف تفلون سبک و ارزان است، اما مردم ظروف چدنی میخرند چون فکر میکنند غذا پختن در ظرف تفلون عوارض بهداشتی دارد.
اما نیروی کششی. تغییر نیاز ما به صورت یک نیروی کششی ظاهر میشود. ما نیاز به ارتباطات داریم و نیاز به جابجاپذیری آسان تلفن همراه. اما یادمان باشد که تلفن همراه یک نمایشگر هم دارد که لزوماً برای ارتباطات استفاده نمیشود. این نمایشگر نیاز ما به مرور دادهها را برآورده میکند. این نیاز هم تقریباً حد و مرزی ندارد، بنابراین یک نیروی جدید مطرح میشود.
به این نیروی جدید چه بگوییم؟ پَسران؟ نه این نیرو هم پیشران است، اگر روندمان را اصلاح کنیم. به جای این که بگوییم ابعاد تلفن همراه در حال کوچک شدن است، میگوییم ابعاد تجهیزات مخابراتی آن در حال کوچکشدن است و ابعاد واسط داده در حال افزایش. درستتر این است که بگوییم «کارایی» واسط داده در حال افزایش است. اما همین افزایش ابعاد را تا حد تبلتهای 10 اینچی مشاهده کردیم.